بازخوانی مفهوم حکومت از دیدگاهی اسلامی
دکترعبدالمنعم ابوالفتوح*
اشاره:
دین اسلام نظام منسجم و به هم پیوستهای است که قابل تجزیه و جدا کردن یک بخش بدون توجه به سایر مبانی دین نبوده و بر این مبنا استوار است که عقیده و عبادت و امور جاری زندگی و حیات بشری و حکومت در اسلام مجموعهای متکامل هم بوده و اسلام دین و دولت؛ دین و دنیاست. آنچه که به عنوان سلطهی دینی و دینداران معروف و رایج گشته است در اسلام جایگاهی نداشته و علمای دین و کارشناسان علوم شرعی جز فضل علم و علما هیچ برتری یا قدرت و رهبری بر دیگران ندارند. اسلام ارتباطی زنده میان بندگان و خداوند بوده و این همان معرفتی است که ما را به این امر
رهنمون میسازد که اسلام بهترین دین برای هماهنگی با نظام حیات بوده و بلکه ما را به این امر دعوت مینماید که هدف اسلام تحقق زندگی انسانی و خوب برای بشر از طریق تحقق عدالت و عمل و رفتار نیکو است، آنچه که بیان شده "شرع من قبلنا"، شرع قبلنا" به این معنی است، هر آنچه که با عدالت اسلام منافات نداشته باشد برای مسلمانان شایسته و نیکو بوده و هر آنچه که با عقیدهی اسلامی تعارض نداشته باشد در راستای مصالح مسلمانان است.چه بسیاری علمای قدیم عبارت "همُ رجالُ نحن رجالُ" را با هدف گسترش دایره و مجال تفسیر و بازخوانی و تفسیر مجدد نصوص را در راستای مصالح مسلمانان و ارائهی نگرش عصری به دین اسلام بر مبنای عقیدهی اسلامی مطرح کردهاند.
پیدایش مفهوم دولت مدنی در دوران حاضر:
آنچه که واضح است، مفهوم دولت مدنی از جمله مفاهیم جدیدی بوده که در دوران معاصر انسجام یافته و بعد از پیرو سکولاریسم پس از ناخوشایندی که میان آن و کلیسا در دنیای غرب روی داد، به وجود آمده و استقرار یافته است. این امر موجب استقرار دولت و امور دولتی از کلیسا و سلطهی آن شده و بعد از ممانعت کلیسا از تمامی نقاط ارتباط با دولت و جامعه نقش کلیسا در چارچوب امور روحی محدود شده است. پس از این دوران، مفهوم دولت مدنی به اصطلاحی برای بیان دولت جدید و تمرکز آن بر مسائل مختلف و جدید تحول پیدا کرده و علاوه بر این نماد دولت در غرب تغییرات بسیاری را دچار شدهاست، چه این تغییر در ابزارها و عوامل شکل دهنده و دستگاههای اداری دولت یا در شیوه و چگونگی اداره و سازمان آن بوده باشد.
سیاق تاریخی دولت مدنی در غرب، مولود فرهنگ غربی و شرایط پیرامونی ناشی از تأثیرات این فرهنگ بوده است و بر همین اساس برخی با توجه به این سابقهی تاریخی و بستر فرهنگی دنیای غرب تأکید مینمایند که این امر مانع از تطبیق دولت مدنی در غیر دنیای غرب میباشد. اما این نظر دچار اشتباه بزرگ و غیر منطقی شده است، زیرا که لازم است مفهوم دولت مدنی را از سیاق تاریخی آن جدا کرده و بلکه بر ارزشهای اساسی و مبنایی آن که این مفهوم بر آن استوار گشته است تأکید نماییم همانگونه که مفهوم دولت مدنی مدلولات خود دچار تحول شدهاست. آنچه که بهعنوان ارزشهای عالی در مفاهیم و معانی حکمرانی خوب مانند عدالت و برابری و آزادی و احترام به حقوق انسان و رهبری قانون و... مورد توجه است، از جمله ارزشهایی است که اسلام با تأکید بسیار بر آن اصرار میورزد.
عدم تعارض با شریعت اسلامی:
زمانی که در نصوص و متون اسلامی تأمل میکنیم، متوجه خواهیم شد که در این نصوص شکل خاصی برای دولت معین نشده و بلکه در نصوص اسلامی بر ارزشها و مبانی اساسی که دولت باید بر آن استوار باشد اشاره شده و شکل دولت و چگونگی ادارهی آن بر اساس متغیرات زمانی و مکانی قرار داده شدهاست. دولت یکی از ضرورتهای اجتماعی سیاسی بوده و جود آن برای حفظ نظام جامعه و تنظیم وادارهی امور مردم لازم است ولی شکل و چگونگی کیفیت آن به مردم واگذار شده تا خود در آن تغییر ایجاد کرده و چیزی را از آن کم کرده یا به آن اضافه نموده و بر اساس مصالح خود و رعایت متغیرات زمانی و مکانی در آن تحول ایجاد نمایند.
دولت مدنی به عنوان اصطلاحی جدید برای تعبیر از مفهوم دولت جدید که همراه و پیوسته با متغیرات دوران حاضر است با شریعت اسلامی تعارض ندارد، زیرا که اسلام در سرزمینهای اسلامی مرجع اصلی بوده و یا لازم است در جایی که اکثریت آن را مسلمانان تشکیل میدهند مرجع اصلی باشد. مفهوم دولت در دوران حاضر با توجه به ابزارها و نظم و قوانین و سازمانهای موجود در آن با ثوابت قطعی دین اسلام تعارض نداشت و هیچ مانعی در راستای گسترش و تحول آن وجود نداشته و استفاده از تجربهی ملتهای پیشرفته به عنوان تولیدی انسانی و عام در راستای تحول و پیشرفت دنیای مسلمانان لازم و واجب است.
از سوی دیگر، لازم است که ما اقرار کنیم که مفهوم دولت دینی به عنوان یک اصطلاح اسلامی در نصوص دینی وجود دارد! به این معنی که ارزشها و مبنای سیستم تئوکراسی قرار نگرفته است. اسلام به عنوان دینی که بسیار از مسائل جزئی و کلی زندگی بشری را خطاب قرار داده و از ازدواج و طلاق تا صلح و جنگ برای آن قواعدی قرار داده است، در صورتی که مصالح مسلمانان اقتضا داشت در بیان میداشت.
آنچه که در این رابطه در نصوص دینی بیان شده است، التزام دولت به عنوان سازمانی اداری به مرجعیت اسلام و خودداری از تصویب و اجرای قوانین مخالف ثوابت قطعی دین اسلام – واجبی است که چارهای جز پذیرش آن وجود ندارد.
دین اسلام بر تحول و پیشرفت تأکید داشته و به آن دعوت نموده است و در آنچه که مربوط به وسائل و ابزارهای تحول دولت و عصر سازی آن با توجه به مصالح مردم بوده باشد به عنوان یکی از ضرورتهای جامعه انسانی تأکید داشته و بلکه علاوه بر این توجه به متغیرات زمانی و مکانی را به عنوان ابزاری عصری در ادارهی دولت و تحول آن را در نظر داشته است. در این موضوع صرف مصالح مهم نبوده و بلکه محتوا و مضمون این مصالح مورد توجه است. و بر این اساس اگر فرض بر این باشد که مفهوم دولت مدنی را دستاویزی برای محروم ساختن دین، از زندگی و نفی التزام به مرجعیت اسلام قرار دهد را، هیچ شخص مسلمانی قبول ندارد و در صورتی که هدف از تحول در دولت و عصری کردن آن برای حمایت و محافظت از مصالح عمومی و گسترش و توسعهی آزادیهای عمومی و رهبری قانون و برابری فرصتها برای همهی شهروندان و تعمیق مفهوم شهروندی باشد، همان موارد هستند که با توجه به برداشت ما از دولت جدید باید آن را پاس داشته و عنوان آن در اختیار مردم است که خود آن را به هر صورت که پسندیدند نام نهند.
جایگاه شریعت اسلامی، حقیقتی پایدار:
ضرورت وجود وحی ربانی و عدم توانایی انسان برای تشریع وحی در راستای نیل به سعادت برای انسان و اینکه وحی با اهداف اساسی و حقیقت وجودی انسان تطابق دارد با دلایل و براهین و تجارب انسانی اثبات شده است. فلاسفه و مورخین در این ارتباط مباحث فراوانی را تجزیه و تحلیل کرده و اسلام به عنوان دینی که هیچ نقص و کمبودی در آن وجود ندارد ما را به یقیین کامل به آن وا داشته است.
شریعت در اسلام از مقتضیات و لوازم عقیدهی خالص به خداوند بوده و با آن ارتباط و ملازمه داشته، زیرا که از جانب پروردگار دو عالم صادر شده و از رسالت خاتم که با نظام حیات تطابق دارد سرچشمه گرفته است، آنگونه که در آیات بسیاری بر آن اشاره شده است: (بقره/177)
زمانی که شخص مسلمان به شهادت "لاالهالاالله و محمد رسولالله" اقرار مینماید، از جمله مقتضیات شهادت به پیامبری رسول خدا، تسلیم در برابر هر آنچیزی است که پیامبر (ص) بیان فرمودهاند. و از طریق سنت صحیح به ما رسیدهاست... آنگونه که بیان شد، ارتباط میان عقیده و نظام اجتماعی جامعه لازم و ملزوم یکدیگر بوده و شریع اسلامی با نظام شامل حیات و زندگی تطابق و انسجام داشته و این از جمله معانی بیان خداوند است که "اعراف/54، احزاب/36، نساء/65"
ابن قیم در تفسیر آیهی65 سورهی نساء بیان داشته است "خداوند سبحان بر نفی ایمان بندگان سوگند یاد فرموده مگر اینکه آنان پیامبر را در آنچه که اتفاق افتاده در امور بزرگ و کوچک حکم و داور قرار دهند، در وجود ایمان آنان به صرف پذیرش ظاهری این حکم و داوری اکتفا نشده مگر اینکه آنان هرگونه حرج و تنگنایی را از قلب خود نسبت به داوری پیامبر خارج نموده و علاوه بر این کاملا تسلیم و منقاد قضاوت ایشان شوند".
رعایت مصالح مردم:
نظامهای بشری مرتکبین قیام علیه دولت را مجازات مینمایند و این مجازات فقط جنبهی دنیایی دارد. در شریعت اسلامی مجازات هم جنبهی دنیوی دارد و هم عواقب اخروی داشته و ترس از عقاب خداوند موجب میشود مسلمانان در نهان و آشکار با اختیار و رضایت دستورات شریعت را گردن نهند. شریعت اسلامی به اخلاق و عادات و رفتارهای انسان از کوچک و بزرگ توجه تام داشته و حتی در امور فطری هم مانند خوردن، نوشیدن، لباسپوشیدن، خواب و چگونگی آنها نظم و آدابی را قرار داده و در تمامی قضایا و مسائل مرتبط با جامعه چه در امور سیاست و اقتصاد و مدیریت، اصولی را مطرح نموده است: نحل/89.
احکام شریعت اسلامی مبتنی بر رعایت مصالح مردم در زندگی و بعد از مرگ میباشد، زیرا که تفکر جاودانگی در درون انسان مسلمان به صورت قوی پذیرفته شده است. شاطبی در این رابطه بیان میدارد: "وضع شرایع برای رعایت و توجه همگام به مصالح فعلی و آیندهی بندگان بوده و بر اساس استقراء و تحقیق در شریعت اسلامی به این نتیجه دست یافتیم که، شریعت برای رعایت مصالح بندگان وضع شده است " بر این اساس شریعت اسلامی از حقوق ضروری انسان تحت عنوان حفظ نفس، دین، عرض، عقل و سال حمایت مینماید. محافظت از حقوق انسان و جامعهی انسانی از خانواده شروع شده و تمام انسانیت را شامل میشود. ارتباطات خانوادگی موجب حفظ بشر بوده و به وسیلهی تنظیم ارتباط بین تنظیم ارتباط بین دو جنس نسب حفاظت شده و موجب تحقق مودت و آرامش و مهربانی گردیده ونیز ارتباطات در زمینهی همکاریهای علمی و عملی را در جنبههای انسانی، عاطفی، دینی و اقتصادی را در بر میگیرد. علاوهبر این در یک دایرهی وسیعتر شریعت بر حقوق است تأکید داشته و این را برای دولت واجبی دانسته است که عدالت را میان مردم اقامه کرده و برای حفظ امنیت و آرامش مردم و رعایت مکارم اخلاق و برقراری تکافل اجتماعی و گسترش دانش و مبارزه با جهل و محافظت از اموال و سرمایههای عمومی و خصوصی و همکاری با سایر امتها در جهت تحقق آبادانی زمین و مبارزه با نابودی آن تعمیر و آبادی زمین و مبارزه با تخریب و نابودی آن بر اساس نصوص امر شده است.
این ادله بر اساس نصوص قرآن کریم و سنت نبوی و آنچه که در تاریخ تمدن اسلامی روی داده، اثبات شده است.
رفع سختیها و تنگناها:
رعایت و محافظت از حقوق انسان در شریعت اسلامی فقط به ضروریات محدود نشده و بلکه شامل حاجیات و تحسینیات و تکمیلیات میشود. حاجیات اموری را در بر میگیرند که موجب رفع تنگناها و محدودیتها و سختیهای زندگی مردم شده و شامل آن دسته از نیازهای عمومی میشود که به درجهی ضروریات نرسیدهاست. تحسینیات شامل مکارم اخلاقی و عادات پیشرو و آداب و رسوم نیکو و عرفهای سالم بوده و نیز هر آنچه که موجب اذیت ذوق عمومی نشده و انسان عاقل و وارسته آن را بخواهد، میشود. استقراء مقاصد شریعت اسلامی و بیان آن در قالب ضروریات، حاجیات، تحسینیات و تکمیلیات این امر را برای ما روشن میکند که شریعت اسلامی به بهترین صورت ممکن ضامن حقوق انسانی بوده و ادعای منکران این مدعی صرفاً بر اساس جهل و عدم شناخت میباشد.
حفظ حقوق انسان:
شریعت اسلامی با وضع مجازات "حدی" کسانی که حقوق دیگران را نقض کرده مجازات نموده و از حقوق "محبی الیکم" محافظت مینماید. وضع حدود و مجازات در اسلام بر اساس اصل تناسب بین جرم و مجازات و خسارات است. اسلام حد ارتداد را در صورتی که مرتد، ارتداد خود را اعلان و دعوت به آن نماید برای یرای حفظ نسب و خانواده حد زنا، برای حفظ نعمت عقل حد شرب خمر، برای حفاظت از مال و مصونیت حق مالکیت حد قطع دست سارق و حد قذف را برای حفظ عرض و دوری از افترا وضع کرده است. اجرای این حدود برای مجازات شخصی است که ارزشهای انسانی را نقض کرده است و نه اینکه به دلیل تنکیل وی بوده باشد.
در این راستا ابن قیم جوزی بیان میدارد: "مبنا و اساس شریعت رعایت مصالح بندگان در زندگی و بعد از مرگ است، و وضع شریعت نیز عدالت و رحمت و مصالح و حکومت است، هر آن چیزی که از عدالت به سوی ظلم، از رحمت به طرف نقمت، از مصلحت به سوی مفسدت و از حکمت به طرف لهو خارج شود، از جانب شریعت اسلامی نیست" و همچنین آنچه که عزبن عبدالسلام بیان داشته که: "وضع شریعت کاملاً برای رعایت مصالح است چه این امر در راستای دفع مفاسد یا جلب مصالح بوده باشد" احکام شریعت اسلامی مبتنی بر سهلگیری و رفع تنگنا و سختی بوده و از جمله از مهمترین نشانههای آسانگیری در شریعت، تدریج در تشریع و آماده سازی برای آن است و هرگونه جهش از سنت تدرج مخالف با مبانی صحیح اسلام است، زیرا که این سنت بر اساس سنن زندگی و حیات است.
توسعهی دایرهی مقاصد:
بحث از شریعت اسلامی و بحث از مقاصد شریعت را لازم مینماید مقاصد شریعت را علما آن ارزشهای عالی و اساسی میدانند که به خصوص بر آن مبتنی بوده و هدف از وضع شریعت میباشند. از جملهی این مقاصد علاوه بر مقاصد پنجگانهی معروف- همانگونه که شیخ ابو زهره بیان داشته- مقصد رعایت کرامت انسانی است: بر این اساس که شریعت اسلامی در راستای تکریم انسان نازل شده، آنگونه که خداوند بیان فرموده: (اسراء/70) با توجه به این آیه تمامی تعالیم اسلامی در محور کرامت انسانی بوده و اسلام بین انسانها از حیث کرامت تفاوتی قائل نیست. عدالت نیز یکی از مقاصد است، زیرا که عنوان شریعت اسلامی عدل است و زمانی که از پیامبر (ص) سؤال شد که کلمهی جامعی در معانی اسلام بیان فرمایند، این آیه را تلاوت فرمودند که: (نحل/90). عدالت شامل عدالت قانونی، اجتماعی و بینالملل است.
همکاری میان انسانها برای جلب خیر و دفع شر از جمله مقاصدی است که در سطح خانواده و همسایگان و امت و تحقق آن در تمام جامعهی انسانی مورد توجه است. (حجرات/13) اسلام مقصد رحمت و مهربانی را اساس ارتباطات انسانی قرار میدهد، زیرا که نوع بشر را بههم پیوند داده و خداوند امر به آن فرموده و هر آنکس که موجب قطع مودت و مهربانی میشود را توبیخ نموده: (رعد/25)
مقاصد شریعت اسلامی فقط به خرد محدود نشده و بلکه خانواده، امت و تمام انسانیت را برای تحقق مودت و مهربانی و آرامش در بر میگیرد. مقاصد مورد توجه در اسلام شامل حفظ امنیت و آرامش، حفظ خانواده، اقامهی عدالت و اخلاق، همکاری و گسترش دانش و حفظ عقل امت، آبادانیزمین و حفظ ثروتهای طبیعی و بشری، آشنایی و همکاری برای تحقق خلافت عام انسان در زمین، تحقق صلح جهانی و حمایت بینالمللی از حقوق انسان، حمایت از محیط زیست در برابر هرگونه نابودی و سوء استفاده از آن میباشد. محدود کردن مقاصد در پنج عنوان معروف، همانگونه که دکتر ریسمونی بیان میدارد و نیازمند تجدید نظر بوده و مانیز همگام با ایشان طرفدار توسعهی مقاصد هستیم تا اینکه شمول آن نسبت به هر آنچه که موجب تحقق سعادت و رشد انسان در چار چوب ارزشهای انسانی به بهترین و کاملترین وجه ممکن شود.
*رئیس اتحادیهی جهانی پزشکان عرب و عضو مکتب ارشاد اخوان المسلمین مصر
ارسال یک نظر