تجربه یک مادر
نویسنده : حیاة الجاسم
برگردان از عربی : فریبا قهرمانی
اکثر بچهها قبل از خوابیدن تمایل به شنیدن قصه دارند برای این کار باید در کنار مشغلههای زیاد به این امر از جنبۀ تربوی اهتمام خاصی داشته سعی نمائیم که بهترین قصهها و درسها را برای بچههایمان از میان این داستانها گلچین کنیم.
نحوۀ قصه گفتن مرحلهای از تربیت فکری و شخصیتی کودک بحساب میآید و برای این کار که زمان
حال این قصههای جدید بهتر است چه قصههایی باشد؟
یک شب تصمیم گرفتم روش قصهگوئی را تغییر دهم در آن لحظه همۀ قصههائی را که قبلاً گفته بودم از خاطرم گذشتند و احساس کردم که وقت زیادی را صرف گفتن این حکایتها کردهام امّا برای قانع کردن کودک خود حتی حکایات خیالی و غیرواقعی را بارها در ذهن او گنجاندهام و چه بسا در مقابل گفتههایم مورد سؤال کودکم قرار میگرفتم و در نهایت جوابی نمییافتم و میگفتم: این فقط یک قصه است امّا امروز که این خلاء بزرگ را در قصههایم حس کردم، تصمیم به تغییر در طرز گفتن قصههایم گرفتم. زیرا این خلاء امروزی میتواند در آینده یک خطر تربیتی و فکری را در اذهان بچهها بگذارد.
چرا داستان زندگی یکی از داعیان و دعوتگران معاصر را برایش بازگو نکنیم. چون بیشتر داستانهای صحابه و تابعین را اکثر بچهها میدانند.
بالاخره با خود گفتم: توکلت علی الله، به خدا توکل کردم و قصۀ جدیدی را در مورد یک دعوتگر از زمان بچگی تا زمانی که بزرگ شد و ازدواج کرد و بعد به شهادت رسید. آغاز کردم این داستان را با زبانی کودکانه و عامیانه و با اسلوب خاصی که شوق و اشتیاق بچهام را برای شنیدن زیاد میکرد استفاده کردم. در حین گفتن سؤالهای زیادی را در مورد شخصیت قصه و زمان و مکان رویداد وقایع از من می پرسید.
خیلی خوشحال شدم از اینکه توجه و شوق شنیدن کودکم را در مورد قصه جدی دیدم و روز بعد در حالیکه با حرکات نمایشی و بازی با خود قصه را بازگو می کرد و به مرور زمان اثر مثبت این را در تربیت شخصیتی فرزندم دیدم.
اکثر مادران فکر نمیکنند که این قصهها بتواند به بیداری و رشد ذهنی کودکان کمک کند و اعتقاد دارند که کودکان فقط قصههای عامیانه و مشهور حیوانات و شبیه آن را دوست دارند امّا این توجه را داشته باشیم که ما هستیم که نحوۀ دوست داشتن آنها را با اسلوبی خاص و صحیح میتوانیم تغییر دهیم. اکثر بچهها نیاز به معلومات جدید و آموختههای تازه و نو دارند.
غالباً ما قدرت عقلی و فهم بچهها را درک نمیکنیم امّا باید بدانیم که آنها با این سن کمی که دارند دارای ذهنهای فعال و هوش بالایی هستند و بسیاری از این داستانها در اذهان آنها شجاعت و حماسه و چگونه زیستن فرد داعی و دعوتگر را از زمان طفولیت تا هنگامی که بزرگ میشوند در ذهن آنها نقش میبندد و به این نکته باید توجه بیشتری نشان دهیم که: ذات قصهگوئی مهم نیست بلکه اثر و نتیجهای را که بعداً از گفتههای ما زاید میشود مهم است.
به نقل از وبلاگ اصلاحيان:
ارسال یک نظر