Whois Mark Yahoo bot last visit powered by  Ybotvisit.com Seo Monitor islameonline4.blogspot.com/ 2011-02-06 monthly 0.5  free web counter Counter Powered by  RedCounter
dns failure

 

چرا امام حسن با معاويه صلح و امامت را به او واگذار كرد ؟

پاسخ شيعه:
اهل سنت براي اثبات اينکه امام حسن عليه السلام امامت را به معاويه واگذار کرده اند به اثبات چهار مطلب احتياج دارند:
نكته اول:
در مصادر تاريخي به جاي بيعت، معاهده و صلح ذکر شده است. و معاهده و صلح فرق بسياري با بيعت دارد:
نکته دوم:
فرق بين حکومت دنيوي بر مردم و امامت الهي واضح است . پس حتي اگر فرض کنيم که امام حسن عليه السلام حکومت دنيوي را به عللي به معاويه واگذار نموده باشند ، اين به معني کناره گيري ايشان از مقام امامت ( که مقام هدايت مردم است ) نيست, بلکه اصلا ايشان نمي توانند خود را از اين مقام عزل نموده يا کس ديگري را نصب نمايند, اين مقام ، مقامي الهي است که آن را به هر کس که شايسته بداند عطا مي نمايد.
نكته سوم:
ايشان مجبور شدند در سخنان حضرت با زيد بن وهب آمده است که فرمودند : قسم به خدا اگر از معاويه پيماني بگيرم که خونم را به وسيله آن حفظ کنم و اهل بيتم را ايمن گردانم بهتر از کشته شدن من است .
اين روايت جدا از رواياتي است که در آنها به اوضاع وخيم لشکر حضرت و خيانتهاي فرماندهان وروساي قبايل اشاره شده است، که مي خواستند حضرت را کشته و يا ايشان را به معاويه تسليم کنند .
و همچنين رواياتي که در آنها آمده است اگر اين صلح صورت نمي گرفت، هيچ شيعه اي را بر روي زمين زنده نمي گذاشتند .
و نيز خود حضرت در سخنان خود اين صلح را به مصالحه رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم باکفار تشبيه کرده و آن را براي حفظ اسلام مي دانند:
نكته چهارم:
يكي از ظلم هايي که به تاريخ روا داشته شده است، اين است که مفاد صلحنامه امام حسن عليه السلام را با معاويه به طور دقيق ذکر نکرده اند اما ما با مراجعه به منابع تاريخي توانستيم مقداري از آن را جمع کنيم . همين مقدار هم مي تواند ماهيت اين قرار داد را به ما نشان دهد:
1- معاويه خود را امير المومنين نخواند:
2- شهادت در پيش وي اقامه نشود( يعني وي حاکم شرع نيست )
3- حق پيگرد شيعيان علي را ندارد
4- بين فرزندان کشته هاي جمل و صفين يک ميليون درهم تقسيم کند
5- امير مومنان علي عليه السلام را دشنام ندهد
و اين جداي از شهادت تاريخ به عمل نکردن معاويه به اين شرائط است :
بنا بر اين نمي توان صلح امام حسن با معاويه را کناره گيري ايشان از امامت و يا حتي خلافت و اعطاي آن به معاويه دانست
پاسخ اهل سنت:
با همه استدلالهای خنده اور شیعه، هر انسانی با اندکی عقل میداند که حضرت علی طى رویدادهایی که هر دو طرف مجتهد بودند با امیر معاویه جنگید, و بعد از وفات ایشان لشکر ایشان فورا با حسن بیعت کردند حسن وارث یک لشکر تهاجمی بود.
و این در حالی بود که شاخه ای از لشکر علی طرفداران معاویه را از مکه و مدینه و یمن بیرون رانده و آنها را تا شام دوانده بودند که
این درحالی بود که علی در جنگ با خوارج پیروز بیرون آمده بود.
و هنگامی که ایشان توسط ابن ملجم به شهادت رسیدند, آب از آب تکان نخورد، زیرا لشکر علی فورا با حسن ، پسرش، بیعت کردند.
اولین کسی که با حسن بیعت کرد قیس بن عباده بود.
او فرماندار آذربایجان بود که 40000 مرد جنگی تحت فرمان داشت و همین دیروز بود که به علی کمک کرده بود تا لشکر سخت سر خوارج بطور کلی نابود کند.
با هم کتاب بدایه و نهایه ابن کثیر را باز کنیم تحت عنوان :
خلافت الحسن بن على رضى الله عنه این خبر را میبینیم
پس چون از نماز جنازه خواندن بر علی فارغ شدند ،اولین کسی که به حسن نزدیک شد قیس بن سعد عباده بود که گفت:
دستت را بده تا با تو بیعت کنم به این شرط که به قران و سنت رسول الله صلی الله علیه وسلم عمل کنی.
و حسن ساکت شد و قیس بیعت کرد و بعد از او مردم بیعت کردند
و این قیس، از طرف امیرالمومنین علی،امیر آذربایجان بود و بهمرایش 40000 مردجنگی بودند که با علی بیعت تا مرگ کرده بودند.
پس بعد از وفات علی ؛ قیس پی در پی از حسن درخواست کرد که برای فتح شام لشکر کشی کند اما حسن اصلا نیت جنگ نداشت پس قیس را از امارت آذربایجان معزول کرد و شغل او را به عبیدالله بن عباس داد.
حسن نیت جنگ نداشت، اما مردم مجبورش کردند که از رای خود باز گردد و با معاویه بجنگد پس اجتماع عظیمی گرد آمد که مثل آن دیده نشد ( مردم از شهادت علی عصبانی بودند )
پس حسن دستور داد که قیس امیر جلوداران لشکرباشد و آنجا تحت امرقیس، 12000 نفر بودند.
این همان قیس بن سعد است که از اول با علی بود و درباره اش معاویه گفته بود :
وكان معاوية يقول والله لقيس بن سعد عند علي أبغض إلى من مائة ألف مقاتل بدله عنده
البدایه و النهایه جز7 صفحه 313
و امیر معاویه میگغت : قسم به الله ،بودن قیس بن سعد پیش علی برایم بدتر میدانم از بودن 100 هزار جنگجو در پیشم
یعنی معاویه قیس را بتنهایی برتر از 100 هزار جنگجو میدید
به هر حال بروایت تاریخ البدایه و النهایه ابن کثیر بعد از این حسن و قیس بسوی مداین رفتند و قصد نهایی آنها شام بود در مداین توطئه ای شد یکی فریاد زد که قیس کشته شد، به دنبال آن بینظمی رخ داد و لشکریان به غارت مشغول شدند
حتی فرش را زیر پای حسن کشیدند و دزدیدند و حتی زخمیش کردند ..... حسن از این لشکر بدش آمد و حرکت کرد و در قصر سفید مداین فرود آمد و والی مداین سعد بن مسعود ثقفی،مطیع حسن، بود.
مختار برادر زاده اش به او گفت شرف و ثروت میخواهی؟سعد گفت منظورت چیست ؟!1
گفت حسن را ببند بده به معاویه!
گفت رویت زشت باد به پسر دختر رسول الله خیانت کنیم
حسن که این حال را دید به معاویه نامه داد و با شرایطی آسان درخواست صلح کرد و معاویه قبول کرد.
این صلح برای لشکری که نیت تهاجم داشت، باور نکردنی بود.
حسین برادرش را سرزنش کرد و این صلح را نپذیرفت.
حسن به قیس نوشت صلح کردم اطاعت مرا بکن!
قیس عصبانی شد زیر بار صلح حسن نرفت و از اطاعت حسن و معاویه خارج شد و با لشکرش کناره گیری کرد اما در آخر بعد از مدتی با معاویه بعد از صلح حسن بیعت کرد.
این صلح آنقدر بر مومنین همرا ه حسن گران آمد که به او لقب ننگ مومنان را دادند
ابن کثیر مینویسد :
فكان أصحاب الحسن يقولون: يا عار المؤمنين، قال: فيقول لهم: العار خير من النار.
یاران حسن بعد از صلح او با معاویه میگفتند : ای ننگ مومنان و حسن جواب میداد : ننگ بهنر از آتش است
البدایه و النهایه جزء 8
این کل داستان است که در کتب مختلف آمده
یعنی حضرت حسن با وجود داشتن برادری چون حسین و فرماندهی چون قیس و والیی وفاداری چون والی مداین و با آنکه در موضع حمله بود، در مقابل یک توطئه ساده دشمنان، چاره را در این دید که حکومت را به معاویه واگذارد.
حالا چیزی که شیعه در بالا نوشته فقط یک لجاجت کودکانه و یک استدلال بچه گانه است.
صلح حسن با معاویه بیعت بود یا نبود هرچی که بود نتیجه عملیش این شد که معاویه رهبر بلا منازغ جهان اسلام شد و خلافت را بعد ازخودش به پسرش داد
نکته یک و دو سه و چهار شیعه به هیچ دردی عملا نخورد.
اینکه حسن کشورها را داد به معاویه و هنوز شما میگویید امام و رهبر!!
بیشتر به خیالبافی شبیه است یا بهتر بگویم بیشتر به هذیان شبیه است
اما ما اهل سنت چه نتیجه ای از این وقایع تاریخی میگیریم؟
ما کار حسن را میستاییم زیرا کارش باعث شد تا صلح برگردد او مصالح عالیه اسلام را مقدم دید بر هر چیز دیگری.
هر چند که او پیش ما او بهتر است تا معاویه، چون درباره سردار بودن او در بهشت حدیث صریح داریم.
اما ما میگوییم دادن حکومت به معاویه از طرف حسن رضی الله عنه تزکیه نامه ای برای معاویه رضی الله عنه نیز هست
یعنی حسن میدانست که معاویه به اسلام خدمت شایانی خواهد کرد و دیدیم که کرد
ما واگذاری مداین و کوفه و مکه و مدینه و یمن را به معاویه، دلیلی میدانیم به اینکه حسن هرگز حاضر نمیشده حکومت را به مردی بدهد که شیعه او را بدترین میداند
پس نتیجه مهم این است که شیعه دروغ میگوید
ما میگوییم اگر معاویه بد باشد، پس کار حسن خیلی بدتر است
پدر حسن در شرایطی بدتر صلح نکرد.
برادرش حسین در شرایطی که قدرتش، یک در مقابل صد بود صلح نکرد
اما حسن با آنکه در حالت تهاجمی بود با معاویه صلح کرد
پس نتیجه گیری ما درست و بهانه گیری شیعه در حد همان حرفهای کودکان است و بس!
 

0 comments

ارسال یک نظر